Sunday, November 16, 2008

Fereydoon Moshiri's Kooche by Darya Dadvar

Here is another attempt to play Fereydoon Moshiri's "Kooche" this time by Darya Dadvar:
http://www.daryadadvar.com/Darya-Video/Kooche-Moshiri-Koocheh.html
I think this poem is lovely but I am not exactly sure what is in this poem that no music so far could be a real good match for it. I believe the poem itself is stronger than any music.

I also share my attempt for this poem (year 1999 - played today):
Kooche.mp3




Here is the lyrics in Persian:

کوچه
اثر: فريدون مشيری
بی تو مهتاب شبی از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم،
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق ديوانه که بودم،
در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد.
باغ صد خاطره خنديد،
عطر صد خاطره پيچيد:
يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم.
پرگوشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.
ساعتی بر لب آن جوی نشستيم.
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام.
...
يادم آيد تو به من گفتی: از اين عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر اين آب نظر کن!
آب، آيئنه عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است!
باش فردا که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی ازين شهر سفر کن!
با تو گفتم حذر از عشق؟ ندانم
سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پرزد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی! من نه رميدم نه گسستم.
باز گفتم که تو صيادی و من آهوی دشتم!
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم!
حذر از عشق ندانم. سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم!
...
يادم آيد که دگر از تو جوابی نشيندم.
پای در دامن اندوه کشيدم.
نگسستم، نرميدم...
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم!
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم!
نه کنی از آن کوچه گذر هم!...
بی تو اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...
فريدون مشيری

3 comments:

Mahfam said...

در کمال شرمندگی باید این کامنتمو به فارسی بنویسم چون حسش اصلا به انگلیسی در نمی آد!
به نظر من این شعر زیباست، جذابه، برای اینکه همه حس های شاعر، عشقش و خاطرات نوستالژیک، تمام و کمال و با همه وجود به اون منتقل شده، مشیری انگار با این شعر هنوز داره با معشوقش حرف می زنه و مغازله می کنه... این حس ها به این راحتی قابل انتقال به شکل دیگه یا آدم دیگه ای نیست، درست مثل تعریف کردن یک خاطره شاد و پر از احساس دوران بچگی می مونه برای یک غریبه محض در دوران بزرگسالی، آدم سعی می کنه اون حس ها رو بدقت به مخاطبش منتقل کنه ولی نمی شه، واقعا نمی شه.
مشیری خیلی هنرمند بوده که تونسته احساسات فوق العاده اش رو با ما تقسیم کنه، ولی همه کس مثل اون این همه لبریز از عشق و هنر و احساس نیست که بتونه همه حس های شعر رو با موسیقی هم نشون بده.

Mahfam said...

Honestly, I love yours much more!!!

Vooodooo said...

cheghad ghashang mikhooni. cheghad deltangetam. dooset daram.